-
درد عاشقی
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 12:26
درد دار عاشقی وقتی که می دانی به عشقت نمی رسی درد داره وقتی که با مردمی و داد می زنی زبی کسی درد داره شبها ستاره شمردن و گریه کردن با چشمان خیس به یاد عشقت شب را سحر کردن درد داره وقتی کسی دردت را نمی داند درد داره وقتی که عاشقی، می دانی عشقت نمی ماند درد داره در سایه خارها گل بودن درد داره وقتی دلت را زدستت ربودن درد...
-
دعا
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 12:13
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برایم دعا کن...
-
دل کندن
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 15:12
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خود که مرگ من تماشائیست مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر هم نمی گرید به حال من همه از من گریزانند تو هم بگریز از این تنها فقط اسمی به جا ماند ازآن چه بودم و هستم دلم چون دفترم خالیست قلم خشکیده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 19:27
هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
-
سر خاک من!!!!!!!!!
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 19:18
سر خاک من...!! اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!! اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!! اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!! اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!! عجب روزیه اون روز...!! ... حیف که اون موقع خودم نیستم...!! [
-
کاش همه تو جامعه ما اینجوری بودن؟
شنبه 30 دیماه سال 1391 21:26
-
بی قراری
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 17:42
شبی غمگین تر از شبهای فرهاد به یاد لحظه های رفته بر باد به یاد سروهای سبز و عاشق نشستم گریه کردم تا شقایق صدایم یک نیستان بی قراری غروب و حسرت و چشم انتظاری به یادت ای عزیز نازنینم شبی تنها و خاکستر نشینم از آن آتش که شب را شعله ور کرد چه بر جا مانده جز خاکستر سرد شکفته یاد گل در گریه هایم پر از حرفم اگر چه بی صدایم...
-
عاشق نبودم
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 19:41
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت گر چه در حسرت گندم پوسید من خودم بودم و هر پنجره ای که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود وخدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود من نه عاشق بودم و نه دلداده گیسوی بلند و نه آلوده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 15:15
مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود ، همه چیز را شکسته بود، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن ، نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی برای تپیدن نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم بی...
-
خیانت عشق
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 15:11
از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهایم را بر روی همه بستم به عشق چشمهای تو دیگر قلبم را به کسی ندادم به هوای داشتن یکی مثل تو گفتم حالا که عهدی بستم و عهدی با من بستی ، وفادار بمانم و عشقم را به تو ثابت کنم گفتم حالا که دوستت دارم و تو نیز گفته ای که مرا دوست داری تا نفس دارم با تو بمانم روزها گذشت… روز و شبم با عشق و محبت...
-
بهانه دل
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 15:09
دلم در حلقه غمها نشسته، زبانم بسته وسازم شکسته وجودم پر زشعر عاشقانه اس، تو را می خواهد واینها بهانه اس
-
دویاره عشق
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 15:07
دو جاده، جاده های فرعی، جاده های تنها، بی کس، بی نفس . تقاطع عاشقانه، جاده اصلی، دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، قصه از نو و دوباره عشق. دوباره یک نگاه، یک دیدار و دوباره لحظه های عاشقی. دوباره اشک، دوباره غم و غصه، و یک راه نفس گیر. دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، دوباره عشق، دوباره پرواز، پرواز به دشت شقایق های...
-
فاصله عشق
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 15:04
گرچه فاصله ای بین ماست ، اما ما همیشه در کنار همیم. گرچه فاصله بین ماست ، اما ما همیشه به عشق هم زنده ایم. برای خواندن متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. گرچه فاصله ای بین ماست ، اما ما همیشه در کنار همیم. گرچه فاصله بین ماست ، اما ما همیشه به عشق هم زنده ایم. اگر از تو دور میشوم ، هیچگاه از تو خسته نمیشوم . اگر ما دور از...
-
درد سنگین
شنبه 17 تیرماه سال 1391 11:05
**درد سنگین** چی شد دوباره یادت رو کردم عزیز من باز سنگین دردم کاشکی بذاری سر روی شونم تا باز دوباره برات بخونم اینو میدونم اروم نداری تو این زمستون تو بی قراری تویی تو همدم من میخوای بری و تنهام بذاری
-
مرده متحرک
شنبه 17 تیرماه سال 1391 10:56
مرده متحرک وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره ! وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای! وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه ! وقتی همه باهات قهرند! وقتی نفــــــــــــــــــرین شده ای ! چه دلیلی داره که ارزویی داشته باشی؟ چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی ؟ چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 تیرماه سال 1391 10:51
زندگی مرگ است و مرگ است زندگی پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 تیرماه سال 1391 10:47
مرا اینگونه باور کن کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته …؟! نمی دانم مرا آیا گناهی هست ..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست ؟؟؟
-
بوسه و آتش
شنبه 17 تیرماه سال 1391 10:38
در همه عالم کسی به یاد ندارد نغمه سرایی که یک ترانه بخواند تنها با یک ترانه در همه ی عمر نامش اینگونه جاودانه بماند *** صبح که در شهر، آن ترانه درخشید نرمی مهتاب داشت، گرمی خورشید بانگ: هزارآفرین! زهرجا بر شد شور و سروری به جان مردم بخشید *** نغمه، پیامی ز عشق بود و ز پیکار مشعل شب های رهروان فداکار شعله بر افروختن...
-
بی تو
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 15:19
** بی تو** بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم ¤ در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید ع طر صد خاطره پیچید ¤ یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن...
-
چرا وقتی آدم تنها میشه.....
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 15:17
چراوقتی که آدم تنها میشه غم وغصه اش قدیه دنیامیشه میره یک کوشه ی پنهون می شینه اونجارو مثل یه زندون می بینه چراوقتی که آدم تنها میشه غم وغصه اش قدیه دنیامیشه میره یک کوشه ی پنهون می شینه اونجارو مثل یه زندون می بینه غم تنهایی اسیرت می کنه تابخوای بجنبی پیرت می کنه وقتی که تنها می شم اشک توچشم پرمی زنه غم میادیواش یواش...
-
حرفهای نگفته دلم
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 15:14
حرفهای نگفته دلم عشق من به تو همانند عشق پروانه به شمع بود عاشقانه دوستت داشتم عاشقت بودم وچیزی رو نمی دیدم عشق تو کورم کرده بود اختیارم دست خودم نبود هر وقت تو رمی دیدم فکر می کردم تمام دنیارو بهم دادن با دیدنت از خوشحالی دلم خوشحال می شدم خوشحال می شدم از این که عاشقم از این که یه معشوق دارمو اونم منو دوست داره...